، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

اطهر و مامان و بابا

خدا را شکر...

در حالیکه توی ذهنم مشغول غرغر کردن بودم به این مطلب برخوردم و وقتی خوندمش دیدم بیشتر مسائلی که باعث ناراحتیم شده بودن یک جورایی نعمتن ... خدا را شكر كه تمام شب صداي خرخر همسرم را مي شنوم، اين يعني او زنده و سالم در كنار من خوابيده است . خدا را شكر كه دختر نوجوانم هميشه از شستن ظرفها شاكي است، اين يعني  او در خانه است و در خيابانها پرسه نمي زند. خدا را شكر كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند،  اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم .    خدا را شكر كه در جائي دور جاي پارك پيدا كردم، اين يعني هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبيلي براي سوار شدن . ...
28 شهريور 1391

" گفتگوی فرشته با خدا "

فرشته رو به خدا کرد و گفت: پروردگارا،امروز که در زمین مشغول نظاره بودم،حکیمی را در کنج کلبه ی چوبی اش دیدم که داشت به نادانی خود اعتراف می کرد،او دائم اشک می ریخت و به نادانی خود در ندانستن حکمت آفرینش سیاهی،اعتراف می کرد.همچنین کمی آنطرف تر کشاورزی را دیدم که گله مند بود.او سخت ناراحت بود و از " سختی ها و مشکلات روزگارش " گله مند بود.پروردگارا چرا انسان ها اینچنین و به این آسانی نعمت های شما را از یاد می برند،به راستی حکمت این از یاد بردن چیست؟ خداوند با لبخند گفت:" من روز اول انسانی ساختم کامل و از او تنها یک چیز خواستم و آن این بود که بر روی زمین آیینه ی کمالات من باشد.اما این کار برای او سخت آمد.انسان موجودی است عاشق آسایش ....
28 شهريور 1391

خانه قلب من

  امروز زنگ خانه   قلبم را زدم ٬صدایی نشنیدم انگار هیچکس آنجا نیست . در را فشار دادم ، در باز شد. به داخل رفتم ولی... ولی اینجا  ٬اینجا کجاست؟ اینجا خانه قلب من است ؟ نه باور نمی کنم ولی آدرس را درست آمده ام  ٬پس چر ا اینطور ؟ چرا اینقدر تاریک ؟... چرا اینقدر سیاه؟به خودم آمدم فهمیدم مدت هاست دستی به رویش نکشیدم. انگشتی بر روی  تاقچه ها کشیدم غبار تنهایی رویشان نشسته بود ، نگاهی به اطراف خانه کردم .   چشمه محبت کنارش خشک شده بود ، وارد خانه شدم . پنجره اش را باز کردم و آستین ها را  بالا زدم و خانه تکانی را شروع کردم ...  غبار تنهایی و غربت  را از گوشه و کنارش زدودم  . زمینش را با فرش دوستی   مفروش سا...
28 شهريور 1391

این دعای من است:

این دعای من است: " خدایا افسانه ای و رویایی خیر دارم به نام " موفقی ت " خدایا من نمی دانم که آیا به آن می رسم یا نه،اما ایمان دارم که می رسم خدایا شروع راه با من،ادامه اش را رحمت تو تضمین می کند و رسیدن به آن را حکمت و قسمت تو خدایا من می خواهم،خیر و خوب هم می خواهم،شروعش با من اما مابقی را تو نشانم ده خدایا افسانه ای و رویایی خیر دارم به نام " موفقیت " و به امید تو و نام تو و یاد تو رسیدن به آن را شروع می کنم،مابقی را تو نشانم ده. الهی به امید تو....... ...
28 شهريور 1391

بدون عنوان

من خیلی خوشحالم که دخترم امسال می ره آمادگی  اول مهر امسال تحول بزرگی در زندگی دخترم است . خیلی دوستش دارم خدا بعد از پنج سال اونو به منو داده . دوستت دارم اطهر جون ...
28 شهريور 1391
1